روابط خانوادگی از منظر تفسیر المیزان

شناسنامه علمی شماره

نویسندگان

1 استادیار دانشگاه علامه طباطبایی

2 کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

خانواده، اوّلین مکانی که برای هر انسانی تعریف می‌شود و بدان تعلّق دارد، خانواده است. علامه، خانواده را مهم‌ترین نهاد اجتماعی می‌داند که با پیوند مقدّس ازدواج آغاز می‌شود و با تولّد فرزندان کامل می‌گردد. این مقاله از روش تحلیل محتوا بهره برده است و از یک روش کُل‌شماری در نمونه‌گیری خود استفاده کرده است. در این تحقیق، انواع ارتباط در خانواده که شامل ارتباط میان زن و شوهر، ارتباط والدین با فرزندان، ارتباط فرزندان با والدین، مسائل مربوط به طلاق و زندگی پس از مرگ و قیامت بررسی شده است. در این تحقیق، به این نتیجة کلّی می‌توان رسید که علی‌رغم تأکید قرآن کریم بر اهمیّت زندگی خانوادگی، حمایت از زندگی مشترک، تربیت فرزند، انواع ارتباط و ... خداوند بین خود و انسان یک رابطة شخصی قائل است و خانواده و اموال همگی برای آزمایش انسان قرار داده شده است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Family Relationship in tafsir Al-Mizan

نویسندگان [English]

  • mahdokht borojerdi alavi 1
  • abbas ashrafu 1
  • raziyeh razmiyan 2
1
2
چکیده [English]

 
Family is the first defined place for human. Allameh believes that Family is the most important social organism started with holy marriage connection.
.This paper presents a method of content analysis method that used thetotal number for Sampling. In this study, different types of communication in the family, including therelationship between husband and wife, parent with child and childrenwith parents, issues relating to divorce, life after death and resurrection isinvestigated. In this study, the overall result can be reached that despite the Qur'anemphasizes in the importance of family life.Protection of marriage, parenting and relationship types and ..., Family andproperty of people have been put to the test and God gives a personalrelationship between himself and human.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Quran
  • Family
  • Relationship
  • Family Communications

مقدّمه

ما مسلمانان باید الگوها و سبک زندگی‏ خود را از قرآن اقتباس کنیم. در دنیایی که رسانه‌های ارتباط جمعی و به‌ویژه ماهواره، در صدد تغیر سبک زندگی ما هستند، برگشت به سبک زندگی قرآنی و توجّه خاص به مفاهیم قرآن و الگو قرار دادن این مفاهیم به یک ضرورت تبدیل شده است. از طرف دیگر، خانواده به عنوان مهم‌ترین و حیاتی‌ترین نهاد اجتماعی و محیطی امن برای دستیابی به اهداف عالی انسانی است. خانواده کانونی است شکل‌گرفته بر پایة پیمان مقدّس ازدواج که با حضور فرزندان، روابط اعضای آن گسترده‌تر و تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر بیشتر می‌شود. در این میان، شناخت عوامل ثبات و ساز و کارهای ایجاد ارتباط صمیمانه و سازنده در خانواده، به منظور ایجاد محیطی سالم و بانشاط برای پرورش فرزندان اهمیّت بسزایی دارد که در تمام ادیان و در همة جوامع بشری مورد توجّه بوده است. بنابراین، اهمیّت قرآن از یک سو، به عنوان معلّم همیشگی بشر و نهاد خانواده به عنوان هستة زندگی اجتماعی، ضرورت و اهمیّت این موضوع را آشکار می‏سازد.

این پژوهش در صدد یافتن چگونگی نگاه قرآن مجید به ارتباط‌های خانوادگی است که با توجّه به تفسیر المیزان صورت می‌گیرد و می‌تواند به آگاهی ما در زمینه‌های شناخت جایگاه خانواده، شناخت نحوة تشکیل خانواده، شناخت نحوة سرپرستی خانواده (چگونگی ساختار قدرت)، شناخت مسئولیّت‌های مترتّب بر اعضای خانواده و شناخت نحوة از هم پاشیدگی خانواده و حقوق اعضا در این باره، از دیدگاه قرآن کریم کمک کند.

انگیزة انجام این پژوهش، پاسخ به این سؤال است که قرآن مجید چه تصویری از ارتباط‌های خانوادگی ارایه می‌کند؟ برای پاسخ به این سؤال با مطالعه و نیز تأکید بر تفسیر المیزان می‌توان رویکردی را که قرآن نسبت به ارتباط‌های خانوادگی دارد، شناسایی کرد. روش تحقیق و شیوة تحلیل داده‌ها در این پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است. جامعة آماری ما کلّیّة آیات قرآن و تفاسیر مربوط به آن در تفسیر المیزان است که در آنها به گونه‏ای مستقیم یا غیرمستقیم ارتباط خانوادگی مطرح شده‏اند. از آنجا که در این تحقیق، کلّ آیات قرآن مجید و تفاسیر مربوط به آن در تفسیر المیزان مورد بررسی قرار می‌گیرد، بنابراین، پژوهش به‏صورت کُل‏شماری انجام خواهد شد و نمونه‏گیری صورت نمی‏پذیرد.

با توجّه به اینکه صاحب‌نظران تعریف‌های متعدّدی از خانواده ارایه کرده‌اند که در هر تعریف به بُعدی از ابعاد شکل‌گیری خانواده توجّه شده است، در اینجا با توجّه به جامع بودن تعریف علاّمه طباطبائی(ره)، تعریف ایشان به عنوان تعریف محوری قرار گرفت. ایشان در تعریف خانواده می‌فرمایند: «اوّلین مکانی که برای هر انسانی تعریف می‌شود و بدان تعلّق دارد، خانواده است. ایشان خانواده را مهم‌ترین نهاد اجتماعی می‌داند که با پیوند مقدّس ازدواج آغاز می‌شود و با تولّد فرزندان کامل می‌گردد» (طباطبائی، 1389: 405).

از میان تعاریف مختلف ارایه شده برای ارتباط، تعریف زیر اساس و پایة مفاهیم مورد استفاده در این پژوهش خواهد بود: «ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده، مشروط به آنکه در گیرندة پیام، مشابهت معنی با معنی مورد نظر فرستنده پیام ایجاد شود» (محسنیان، 1387: 57).

دلیل انتخاب این معنی آن است که بعضی از تعریف‌ها فقط به انتقال معنی توجّه کرده‌اند، بعضی از آنها به تأثیر بر مخاطب تأکید داشته‌اند و بعضی دیگر استفاده از نوشته، شکل، اعداد و آهنگ‌ها را در تعاریف خود ذکر کرده‌اند. از آنجا که این پژوهش در صدد یافتن عناصر و مفاهیم ارتباطی می‌باشد، تعریف دکتر محسنیان از ارتباط بهترین تعریف به ‌نظر می‌رسد.

طبق این تعریف، هر چه معنی مورد نظر فرستندة پیام با معنی متجلّی شده در گیرندة پیام مشابهت بیشتری داشته باشد، ارتباط کامل‌تر خواهد بود. این نتایج را به‌صورت ریاضی نیز می‌توان بیان کرد؛ بدین صورت که اگر معنی مورد نظر فرستندة پیام را با M و معنی متجلّی شده در گیرندة پیام را با M' نشان دهیم، ارتباط وقتی به ‌صورت کامل برقرار خواهد شد که M' مساوی M باشد؛ یعنی:  ارتباط کامل است و معنی مورد نظر فرستنده با معنی متجلّی در گیرندة پیام برابر است (ر.ک؛ محسنیان، 1387: 57 و 58).

در این مقاله به 3 نوع ارتباط خانوادگی پرداخته شده است.

1ـ ارتباط بین زن و شوهر

در اینجا ابتدا به وظایف مرد در ارتباط با زن آنگاه به ارتباط زن نسبت به مرد پرداخته می‌شود.

1ـ1) وظایف مرد

الف) قیمومیّت و سرپرستی خانواده

در اسلام قیمومیّت و ریاست خانواده بر عهدة مرد است: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ: مردان سرپرست و نگهبان زنانند، به‌خاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به‌خاطر انفاق‌هایی که از اموال خود (در مورد زنان) می‌کنند﴾ (النّساء/ 34).

علاّمه (ره) فرموده است: «زیادت‌هایى که خداى تعالى به مردان داده، به حسب طاقتى است که بر اعمال دشوار و امثال آن دارند. این برتری در جهات عمومى هم عامة مردان را بر بعضی جهات بر عامة زنان قیمومت داده که عبارت است از حکومت، قضا و دفاع از سرزمین با اسلحه. پس به همین دلیل، بر زن واجب است شوهر را اطاعت کند. ایشان همچنین می‌فرماید: قیمومت مرد بر زنش به این معنی نیست که سلب آزادى بکند از ارادة زن و تصرّفات او در آنچه مالک آن است و استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او و نیز دفاع از منافع وی را سلب کند، بلکه معناى قیمومت مرد این است که مرد هزینة زندگى زن را از مال خودش مى‌پردازد تا از او استمتاع ببرد» (طباطبائی، 1389، ج4: 544ـ543).

ب) رفتاری و اخلاقی

﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًاوَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍمُّبَیِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِفَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّـهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا: اى کسانى که ایمان آورده‌اید! براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه ارث برید و آنان را زیر فشار مگذارید تا بخشى از آنچه را به آنان داده‌اید، [از چنگشان به در] برید، مگر آنکه مرتکب زشتی آشکارى شوند و با آنها به شایستگى رفتار کنید و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزى را خوش نمى‌دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى‌دهد﴾ (النّساء/ 19).

مردان باید در همة شرایط با اخلاق نیکو با همسر خود برخورد کنند و از این طریق، بنیان و پایه‌های زندگی را مستحکم گردانند و زنان و فرزندان را به زندگی دلگرم کنند.

ج) اقتصادی و مالی

با توجّه به آیة 233 سورة بقره، در محیط خانواده، وظیفه مرد است که از لحاظ اقتصادی، امکانات زندگی زن را فراهم کند و در مسیر مقدّس همسری و مادری، او را یاری دهد. این تأمین نیاز اقتصادی یک امر تحمیلی برای مرد نیست، بلکه عملی مقدّس و برخاسته از دل است. اسلام در رابطه با پیمان زناشویی، حدّاقل تکلیف را برای زنان مشخّص کرده است و در برابر آن، مردان را موظّف به تأمین لباس و خوراک و مسکن مورد نیاز آنها ساخته است (ر.ک؛ بهشتی، 1382: 158): ﴿وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَوَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِلَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَالَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِوَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ: و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. [این حکم‌] براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند و خوراک و پوشاک آنان [مادران‌]، به صورت شایسته بر عهدة پدر است. هیچ کس جز به قدر وسع خود مکلّف نمى‌شود. هیچ مادرى نباید به سبب فرزندش زیان ببیند و هیچ پدرى [نیز] نباید به خاطر فرزندش ضرر ببیند و مانند همین احکام‌ بر عهدة وارث نیز هست﴾ (البقره/ 233).

﴿وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةًفَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا: و مهر زنان را (به طور کامل) به عنوان یک بدهی (یا عطیّه) به آنان بپردازید (ولی) اگر آنها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید﴾ (النّساء/4).

علاّمه (ره) در مورد حکم وجوب دادن مهریه به زنان می‌فرماید: «دادن مهر به زنان مسأله‌اى نیست که فقط اسلام آن را تأسیس کرده باشد، بلکه مسأله‌اى است که اساساً در میان مردم و در سُنَن دیگر متداول بوده است. سنّت خود بشر بر این جارى بود و هست که پولى یا مالى را که قیمتى داشته باشد، به‌عنوان مهریّه به زنان اختصاص دهند» (طباطبائی، 1389، ج4: 269).

در نتیجة این مبحث، اسلام برای مردان در برابر همسرانشان وظایف بزرگی را معیّن فرموده است که از آن جمله می‌توان به وظیفة نگهبانی از خانواده و وظیفة اقتصادی که شامل پرداخت نفقه، تهیّة وسایل آسایش زن و فرزند می‌باشد، اشاره کرد. اسلام وظیفة دیگر مرد را رفتار نیکو و رعایت نکات اخلاقی بیان کرده است و از زن و مردی که با هم ازدواج کرده‌اند، می‌خواهد هر طور که هست با اخلاق و رفتار یکدیگر بسازند و چنانچه از هم ناراحتی دیدند، از آن چشم‌پوشی نمایند (ر.ک؛ ارفع، 1379: 19).

2ـ1) وظایف زن

دو خصلت ویژه در آفرینش زن عبارتند از: اول اینکه: زن را در مثل به منزلۀ کشتزارى براى تکوّن و پیدایش نوع بشر قرار داده تا نوع بشر در داخل این صدف تکوّن یابد و نمو کند و به حدّ ولادت برسد. پس بقاى نوع بشر بستگى به وجود زن دارد و به همین دلیل که او کشتزار است، مانند کشتزارهاى دیگر احکام مخصوص به خود دارد و با همان احکام از مرد ممتاز مى‌شود. دوم از آنجا که باید این موجود، جنس مخالف خود یعنى مرد را مجذوب خود کند و مرد براى اینکه نسل بشر باقى بماند، به طرف او و ازدواج با او و تحمّل مشقّت‌هاى خانه و خانواده جذب شود. خداوند در آفرینش، خلقت زن را لطیف قرار داد و براى اینکه زن مشقّت بچّه‌دارى و رنج ادارة منزل را تحمّل کند، شعور و احساس او را لطیف و رقیق کرد و همین دو خصوصیت که یکى در جسم اوست و دیگرى در روح او، تأثیرى در وظایف اجتماعى محوّل به او دارد (ر.ک؛ بهشتی، 1382: 124).

الف) قیمومیّت و سرپرستی خانواده

از این نظر شاید مسئولیّت روشنی بر عهدة زن گذاشته نشده، ولی از زن خواسته شده که در غیاب شوهرش حافظ ناموس و منافع او باشد.

﴿الصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّـهُوَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً:و زنان صالح زنانی هستند که متواضع هستند و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می‌کنند؛ و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفت ایشان بیم دارید، پند و اندرز دهید (و اگر مؤثّر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید و (اگر هیچ راهی جز شدّت عمل برای وادار کردن آنها به انجام وظایف ایشان نبود،) آنها را تنبیه کنید و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید﴾ (النّساء/34).

علاّمه (ره) فرموده است: «دلیل ندادن زیادت‌هایی که خدای تعالی به مردان داده است و به زنان نداده، این است که زندگى زنان یک زندگى احساسى و عاطفى است و اساس و سرمایه‌اش رقّت و لطافت است. چون مرد هزینة زندگى زن را از مال خودش مى‌پردازد تا از او استمتاع ببرد، پس بر زن نیز لازم است در تمام آنچه مربوط به استمتاع و هم‌خوابگى مرد مى‌شود، او را اطاعت کند و نیز ناموس او را در غیاب او حفظ کند و وقتى غایب است، مرد بیگانه را در بستر او راه ندهد و آن بیگانه را از زیبایی‌هاى جسم خود که مخصوص شوهر است، تمتّع ندهد و نیز در اموالى که شوهرش در طرف ازدواج و اشتراک در زندگى خانوادگى به دست او سپرده است و او را مسلّط بر آن ساخته، خیانت نکند» (طباطبائی، 1389، ج4: 545).

ب) رفتاری و اخلاقی

طبق بیانات حضرت آیةالله العظمی‌ حسین نوری همدانی، حجاب زن یک نوع احترام و مصونیّت است نه محدودیّت. طبق فرمایش ایشان در کتاب جایگاه بانوان در اسلام، حجاب موجب تحکیم و پیوند روابط خانوادگی، افزایش صمیمیّت و محبّت در کانون زندگی زن و شوهر، افزایش آمار ازدواج و کاهش آمار طلاق می‌گردد. شرافت و کرامت زن اقتضا می‌کند هنگامی‌که از خانه قدم به بیرون می‌گذارد، متین، سنگین و باوقار باشد. در این باره می‌توان به آیات زیر اشاره کرد (ر.ک؛ نوری همدانی، 1391: 356):

﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلاَ یُؤْذَیْنَ وکَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِیماً:ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب‌ها [= روسری‌های بلند] خود را بر خویش فروافکنند. این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده، توبه کنند که) خداوند همواره آمرزنده و رحیم است﴾ (الأحزاب/59)؛ ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را [از هر نامحرمى‌] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند، مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست، و باید روسرى خود را بر گردن خویش فرواندازند، و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان، پدرانشان، پدران شوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرانشان، پسران برادرانشان، پسران خواهرانشان، زنان [هم‌کیش‌] خود، کنیزانشان ، خدمتکاران مرد که [از زن‌] بى‌نیازند یا کودکانى که بر عورت‌هاى زنان وقوف حاصل نکرده‌اند، آشکار نکنند و پاهاى خود را [به گونه‌اى به زمین‌] نکوبند که آنچه از زینت خود نهفته مى‌دارند، معلوم گردد. اى مؤمنان! همگى [از مرد و زن‌] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید﴾ (النّور/ 31)؛ ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِإِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا: ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید، اگر تقوا پیشه کنید. پس به گونه‌ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید!﴾ (الأحزاب/32) و ﴿وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىوَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُإِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا:و در خانه‌های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسول او را اطاعت کنید. خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد﴾ (الأحزاب/33).

ج) اقتصادی و مالی

زنان وظیفه‌ای در رابطه با اقتصاد خانواده به عهده ندارند و اگر درآمدی داشته باشند، متعلّق به خود آنهاست. به گونه‌ای که در آیة 32 سورة نساء ذکر شده است: ﴿وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّـهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍلِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواوَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَوَاسْأَلُوا اللَّـهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا: برتری‌هایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده، آرزو نکنید. (این تفاوت‌های طبیعی و حقوقی، برای حفظ نظام زندگی شما و بر طبق عدالت است، ولی با این حال،) مردان بهره‌ای از آنچه به دست می‌آورند، دارند و زنان نیز بهره‌ای (و نباید حقوق هیچ‌ یک پایمال گردد) و از فضل (و رحمت و برکت) خدا برای رفع تنگناها طلب کنید و خداوند به هر چیز داناست﴾ (النّساء/32).

3ـ1) ارتباط والدین با فرزندان

والدین، بر حسب نظام طبیعت، عامل مؤثّر به فعلیّت رسیدن قوّه‌ها و استعدادها در نطفه، جنین و وجود طفل هستند. در این میان، نقش مادر به مراتب مهم‌تر از نقش پدر است. او ماه‌ها طفل را در رحم با شیرة جانش و بعد از تولّد، ماه‌ها از مجرای سینه‌اش که کانون عواطف پاک و جایگاه قلب پُرمهر اوست، پرورش می‌دهد و از آن پس نیز همواره هستی خود را برای هستی فرزند دلبند خود می‌خواهد. در تمام این مدّت، هم مادر و هم فرزند به سرپرستی پدر زندگی می‌کنند و این پدر است که وظیفه دارد نیازمندی‌های مادّی آنها را از نظر لباس، خوراک و مسکن فراهم سازد.

پدر و مادر وظیفه دارند با رعایت قوانین بهداشتی، جسم و محیط زندگی خود را سالم نگاه دارند، در غیر این صورت، طفل با خطر روبه‌رو می‌شود. انسان پس ازگذشت سال‌ها زندگی متوجّه می‌شود که پدر و مادر شدن تنها یک جنبة فیزیکی و آمیزش تن به تن نیست و فرزند فقط وارث جسمی‌ و مالی والدین نیست، بلکه وارث تمام کردارها و رفتارهای نیک و بد پدر و مادر، خُلق و خو و روش تربیتی آنها هم می‌باشد (ر.ک؛ بهشتی، 1382: 211).

مسئولیّت پدر و مادر به مسائل مادّی از قبیل تهیّة مسکن و پوشاک و خوراک فرزندان خلاصه نمی‌شود، پرورش‌های روحانی و معنوی آنها نیز به عهدة پدر و مادر است. در اسلام تربیت و پرورش روحی فرزندان از تأمین حوائج جسمانی آنان مهم‌تر و ارزنده‌تر است. لازم است والدین کودک از همان روزهای نخستین آنها را با صفات فضیلت انسان آشنا کنند و استعدادهای خدادادیشان را شکوفا سازند.

آنچه را که اطفال می‌شنوند و می‌بینند، کاملاً در روح آنها تأثیر عمیق و ریشه‌دار می‌گذارد. بنابراین، پدر و مادر باید نهایت دقّت را مبذول دارند که مبادا ذهن فرزندشان از دیدنی‌های مسموم و مخرّب پر شود که یک منظرة منحرف‌کننده کافی است که تا آخر عمر طفل را از راه خدا و صراط مستقیم دور سازد (ارفع، 1379: 46).

دستورات دین در حوزة ارتباط با فرزندان در سورة لقمان (در قالب نصیحت حضرت لقمان به فرزندش) و در سورة مریم (به حضرت اسماعیل) ارایه شده است که این آیات عبارتند از:

﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّـهِإِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ: به خاطر بیاور) هنگامی ‌را که لقمان به فرزندش، در حالی که او را موعظه می‌کرد، گفت: پسرم! چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگی است﴾ (لقمان/13)؛ ﴿یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّـهُإِنَّ اللَّـهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ: پسرم! اگر به اندازة سنگینی دانة خردلی (کار نیک یا بد) باشد و در دل سنگی یا در (گوشه‌ای از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) می‌آورد. خداوند دقیق و آگاه است﴾ (لقمان/16) ﴿یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ: پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو می‌رسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است!﴾ (لقمان17)؛ ﴿وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًاإِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ:(پسرم!) با بی‌اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد﴾ (لقمان/18)؛ ﴿وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَإِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ:و در راه‌رفتن خود میانه‌رو باش، و صدایت را آهسته‌ساز، که بدترین آوازها بانگ خران است (لقمان/19)؛ ﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَإِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا:و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعده‌هایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!﴾ (مریم/54) و ﴿وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِوَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا: او همواره خانواده‌اش را به نماز و زکات فرمان می‌داد؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود﴾ (مریم/55).

از نظر حجّةالإسلام قرائتی برخی از عوامل مؤثّر در تربیت فرزند عبارتند از: روح پاک مادر، جسم سالم، تعلیم و تربیت الهی، تغذیة پاک (ر.ک؛ قرائتی، 1389: 284).

از جمع‌بندی این مبحث برمی‌آید که در این نوع ارتباط، پدر و مادر باید سفارش‌های زیر را در تربیت فرزند خود بگنجانند: عدم شرک به خدا که ستمی‌ بزرگ است، بر پا داشتن نماز و دادن زکات. عمل نیک انجام دادن و از منکر روی گردانند، صبوری کردن بر مصائب، عدم تحقیر مردم، عدم تکبّر و خودپسندی. اعتدال در رفتار، صوت یا حتّی راه رفتن.

پس در نتیجه، از مباحث بالا می‌توان فهمید که اصل مهم در ارتباط با فرزندان تربیت آنهاست که باید به گونه‌ای باشد که خدامحور بار بیایند.

4ـ1) ارتباط فرزندان با والدین

پدر و مادر دو وجود پرارزشی هستند که در تمام ادیان آسمانی، حتّی مکتب‌های غیر الهی مورد احترام و تکریم می‌باشند. قرآن و اهل بیت پیامبر (ع) این حسّ درونی انسان را که از عاطفه و عقل سرچشمه می‌گیرد، تحریک نموده‌اند و با بیان‌های مکرّر و مفصّل ارزش آنها را آن طور که باید و شاید نشان داده‌اند و به فرزندان دستور می‌دهند که لحظه‌ای از احترام به پدران و مادران غفلت نکنند (ر.ک؛ ارفع، 1379: 63).

الف) اطاعت

بالاترین حقّی که والدین بر فرزندان خود دارند، حقّ اطاعت است. در اینجا فرقی میان پدر و مادر نیست و همان‌گونه که اطاعت پدر بر فرزند واجب است، اطاعت مادر نیز واجب است. این اطاعت یا باید در راستای اطاعت خداوند باشد، یا اینکه با اطاعت خداوند مخالفت نداشته باشد. اگر پدر و مادر دستوری بدهند که مطابق دستور خداوند است، مثل دستور به نماز، روزه، جهاد و حج، در این صورت، اطاعت والدین در راستای اطاعت خداوند است، نه در عرض هم (ر.ک؛ قرائتی، 1389: 117).

جایگاه والدین به اندازه‌ای والاست که در آیة 15 سورة لقمان می‌فرماید اگر والدین تلاش کردند تو را به سوی شرک گرایش دهند، از آنان اطاعت نکن، ولی باز هم رفتار نیکوی خود را با آنان قطع نکن؛ یعنی حتّی در مواردی که نباید از آنان اطاعت کرد، نباید آنها را ترک کرد. احترام به والدین از حقوق انسانی است، نه از حقوق اسلامی و از حقوق دائمی‌ است، نه از حقوق موسمی ‌و موقّت (همان: 160)؛ ﴿إِن جَاهَدَاکَ عَلَى أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَاوَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ: هرگاه آن دو تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن آگاهی نداری (، بلکه می‌دانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو در دنیا به صورت شایسته‌ای رفتار کن و از راه کسانی پیروی کن که توبه‌کنان به سوی من آمده‌اند﴾ (لقمان/15).

ب) احسان و نیکی به پدر و مادر

احسان به والدین در کنار توحید و اطاعت از خداوند آمده است تا نشان دهد این کار هم واجب عقلی و وظیفۀ انسانی و هم واجب شرعی است. در احسان به والدین فرقی بین پدر و مادر نیست و این احسان حدّ و مرز ندارد و نیز این احسان متوجّه فرزندان است نه والدین (ر.ک؛ قرائتی، 1389: 117).

در آیة 14 سورة لقمان، احسان به والدین به صورت وصیّت الهی مطرح شده است و در این آیه هم به پدر توجّه شده است و هم به مادر و نیز اینکه این آیه انسان را متوجّه زحمات بیش از حدّ مادر در ایّام بارداری و شیردهی می‌کند و اینکه این آیه شکر و سپاسگزاری خدا را به مانند شکر و سپاسگزاری از والدین واجب کرده است (ر.ک؛ بهشتی، 1382: 281)؛ ﴿وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ: و ما به انسان دربارة پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه‌ای را متحمّل می‌شد) و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می‌یابد. (آری، به او توصیه کردیم) که برای من و نیز برای پدر و مادرت شکر به جا آور که بازگشت (همة شما) به سوی من است﴾ (لقمان/14)؛ ﴿وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًاوَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًاحَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی: ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل می‌کند و با ناراحتی بر زمین می‌گذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد، می‌گوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی، به جا آورم و کار شایسته‌ای انجام دهم که از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح گردان!﴾ (الأحقاف/15)؛ ﴿وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا: و پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها نزد تو به سنّ پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار و بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!﴾ (الإسراء/23)؛ ﴿وَاعْبُدُوا اللَّـهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًاوَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْإِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا: و خدا را بپرستید و هیچ‌ چیز را همتای او قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید. همچنین به خویشاوندان، یتیمان، مسکینان، همسایة نزدیک، و همسایة دور، دوست، همنشین، واماندگان در سفر و بردگانی که مالک آنها هستید؛ زیرا خداوند کسی را که متکبّر و فخرفروش است (و از ادای حقوق دیگران سر باز می‌زند،) دوست نمی‌دارد﴾ (الإسراء/36)؛ ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْأَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًاوَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًاوَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ:بگو بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده، براى شما بخوانم. چیزى را با او شریک قرار مدهید و به پدر و مادر احسان کنید و فرزندان خود را از بیم تنگدستى مکشید. ما شما و آنان را روزى مى‌رسانیم﴾ (الأنعام/151)؛ ﴿وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًاوَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا: ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آنها پیروی مکن!﴾ (العنکبوت/8)؛ ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّـهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا: و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان، یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان‌] خوش سخن بگویید﴾ (البقره/83).

در اینجا ذکر این مسأله مهم است که منظور از اینکه «با مردم سخن حسن بگویید»، «حُسن معاشرت با مردم»، چه کافر ایشان و چه مؤمن آنان است. این مسأله را می‌توان یکی از اصولی که در ارتباط‌های هم باید آن را رعایت کرد، نام برد، آیة 4 سورة علق مصداق دیگری از این خُلق نیکو می‌باشد: ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ: و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری﴾ (القلم/4).

ج) دعا در حقّ پدر و مادر

فرزند نه تنها باید در برابر والدین خود متواضع باشد، بلکه باید برای آنها از خداوند رحمت بخواهد و این دعا در حقّ والدین مستجاب است وگرنه در قرآن خداوند دستور به دعا را بیان نمی‌کرد. این دعا فرمان خداوند در قرآن کریم است و نشانۀ شکرگزاری فرزند از زحمات والدین خود می‌باشد (ر.ک؛ قرائتی، 1389: 118)؛ ﴿اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا: بال‌های تواضع خویش را از محبّت و لطف در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا! همان‌گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، آنان را مشمول رحمت قرار ده﴾ (الإسراء/24).

علاّمه (ره) در مورد رعایت ترتیب در طبقاتی که امر به احسان آنها شده است، می‌فرماید: «در آیات ذکر شده، ترتیب رعایت شده است، به‌طوری‌که اوّل خداوند در رأس همۀ طبقات ذکر شده که بر همۀ گروه‌ها اولویّت دارد و آنگاه پدر و مادران را ذکر کرده که پیداست بعد از خداوند از هر طبقة دیگرى به احسان مستحق‌ترند، چون پدر و مادر ریشه و اصلى است که آدمى به آن دو اتّکاء دارد و جوانۀ وجودش روى آن دو تنه روییده است. پس آن دو از سایر خویشاوندان به آدمى نزدیکترند. بعد از پدر و مادر، سایر خویشاوندان را ذکر کرده است و بعد از خویشاوندان، در میانة اقرباء، یتیم را مقدّم داشته است» (طباطبائی، 1389، ج1: 329).

پس در نتیجه، علی‌رغم این همه تأکید خداوند بر امر ازدواج، ارتباط و احترام به والدین، در آیه 24 سورة توبه و 135 سورة نساء تأکید شده است که خداوند بر همه اَولَی است و بر همه چیز اولویّت دارد، حتّی بر خودتان، پدر و مادر و نزدیکانتان: ﴿کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّـهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَإِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّـهُ أَوْلَى بِهِمَا: کاملاً قیام به عدالت کنید! برای خدا شهادت دهید، اگرچه (این گواهی) به زیان خود شما یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد، (چرا که) اگر آنها غنیّ یا فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند﴾ (النّساء/135) و ﴿قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّـهُ بِأَمْرِهِوَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ: بگو اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، طایفة شما، اموالی که به دست آورده‌اید، تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید و خانه‌هایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند، پیامبرش و جهاد در راهش محبوب‌تر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند جمعیّت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند﴾ (التّوبه/24).

علاّمه (ره) در مورد اولویّت خدا بر همه چیز می‌فرماید: «به حق شهادت بدهید، هرچند که بر خلاف نفع شخصی شما، یا منافع پدر و مادرتان و یا خویشاوندانتان باشد. پس زنهار که علاقة شما به منافع شخصیّت و محبّتى که نسبت به والدین و خویشاوندان خود دارید، شما را بر آن دارد که شهادت را، یعنى آنچه را که دیده‌اید، تحریف کنید و یا از اداى آن مضایقه نمایید. پس مراد از اینکه شهادت بر ضرر والدین و یا خویشاوندان باشد، این است که آنچه را که دیده‌اى، اگر بخواهى در مقام ادا بدون کم و کاست بگویی، به حال تو ضرر داشته باشد و یا به منافع والدین و خویشاوندانت لطمه بزند» (طباطبائی، 1389، ج 5: 176).

د) طلاق

به نظر علاّمه طباطبائی (ره)، اصل در معناى (طلاق) آزاد شدن از قید و بند است؛ یعنی رها کردن زن از قید ازدواج: ﴿وَإِن یَتَفَرَّقَا یُغْنِ اللَّـهُ کُلًّا مِّن سَعَتِهِ:(امّا) اگر (راهی برای اصلاح در میان خود نیابند، و) از هم جدا شوند، خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود بی‌نیاز می‌کند﴾ (النّساء/130)؛ ﴿وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِحَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ:و برای زنان مطلّقه هدیة مناسبی لازم است (که از طرف شوهر پرداخت گردد). این حقّی است بر مردان پرهیزکار﴾ (البقره/241)؛ ﴿لَّا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةًوَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ:اگر زنان را قبل از آمیزش‌جنسی یا تعیین مهر (به عللی) طلاق دهید، گناهی بر شما نیست. (در این موقع،) آنها را (با هدیّه‌ای مناسب،) بهره‌مند سازید. آن کس که توانایی دارد، به اندازة تواناییش و آن کس که تنگدست است، به اندازة خودش هدیّه‌ای شایسته (که مناسب حال دهنده و گیرنده باشد) بدهد﴾ (البقره/236).

علاّمه طباطبائی (ره) در مورد زن مطلّقه‌ای که مهر ندارد می‌فرماید انجام نگرفتن عمل زناشویی و همچنین معیّن نکردن مهریّه مانع از صحّت طلاق نیست. ایشان می‌فرماید: «واجب است بر شما که همسر خود را طلاق مى‌دهید، در حالى که در حین عقد ازدواج او مهرى برایش معیّن نکرده بودید. اینکه چیزى به او بدهید، چیزى که عرف مردم آن را بپسندد، (البتّه هر کسى به اندازة توانایی خود ثروتمند به قدر وسع خویش یعنى به قدرى که مناسب با حال وی باشد، به‌طورى که وضع همسر مطلّقه‌اش بعد از جدایی و قبل از جدایی تفاوت فاحش نداشته باشد) و فقیر هم به قدر وسع خویش، البتّه این حکم مخصوص مطلّقه‌اى است که مهریّه‌اى برایش معیّن نشده باشد و شامل همة زنان مطلّقه نیست و نیز مخصوص زنى است که شوهرش با او هیچ نزدیکى نکرده باشد» (طباطبائی، 1389، ج 2: 367) ﴿لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًاوَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍوَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِفَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى:برای شما حلال نیست که از زنان از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها ) ارث ببرید و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها داده‌اید (از مهر)، تملّک کنید، مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر از آنها (به دلیلی) کراهت داشتید (فوراً تصمیم به جدایی نگیرید!)﴾ (النّساء/19).

علاّمه طباطبائی (ره) می‌فرماید: «زنان را از هیچ مقدارى که به ایشان داده‌اید، محروم نکنید و بیان می‌کنند که این آیة شریفه نهى مى‌کند از تنگ گرفتن بر زنان، حال این تنگ گرفتن به هر نحوى که باشد و بخواهند به وسیلة سختگیری‌ها او را ناچار کنند به اینکه چیزى از مهریة خود را ببخشد تا عقد نکاح او را فسخ کنند و از تنگى معیشت وی را نجات دهند. پس تنگ گرفتن به این منظور بر شوهر حرام است، مگر آنکه زن، فاحشة مبیّنه و زنایی آشکار مرتکب شود که در این صورت، شوهر مى‌تواند بر او تنگ بگیرد تا به وسیلة پول گرفتن او را طلاق دهد» (طباطبائی، 1389، ج 4: 404ـ403).

﴿وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًاأَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا: و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگری به جای همسر خود انتخاب کنید و مال فراوانی (به‌عنوان مهر) به او پرداخته‌اید، چیزی از آن را پس نگیرید. آیا برای بازپس گرفتن مهر آنان به تهمت و گناه آشکار متوسّل می‌شوید؟!﴾ (النّساء/20).

علاّمه طباطبائی (ره) در مورد استبدال زوجى به جاى زوجى دیگر و یا به عبارت دیگر، قائم مقام کردن همسر دومى در جاى همسر اوّل می‌فرماید: «اگر خواستید بعضى از زنان خود را طلاق دهید و با زنى دیگر به جاى او ازدواج کنید، از مهریه‌اى که به همسر طلاقى خود در هنگام ازدواج داده بودید، چیزى پس نگیرید، هر چند که آن مهریه مال بسیار زیادى باشد و آنچه مى‌خواهید بدون رضایت وی بگیرید، نسبت به آنچه داده‌اید، بسیار اندک باشد... مردان حق گرفتن بیجا و تجاوزگرانه از مهریة زن را ندارند و در این راه نباید به بهتان و دروغ متوسّل شوند» (طباطبائی، 1389، ج4: 408).

﴿إِذَا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَافَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا: هنگامی‌که با زنان با ایمان ازدواج کردید و قبل از همبستر شدن طلاق دادید، عدّه‌ای برای شما بر آنها نیست که بخواهید حساب آن را نگاه دارید. آنها را با هدیّة مناسبی بهره‌مند سازید و به طرز شایسته‌ای رهایشان کنید﴾ (الأحزاب/49).

علاّمه طباطبائی (ره) در مورد عدّه نگه داشتن زن مطلّقه قبل از انجام عمل زناشویی می‌فرماید: «وقتى زنان را طلاق مى‌دهید، بعد از آنکه با ایشان عقد ازدواج بسته‌اید و قبل از اینکه عمل زناشویى با ایشان انجام داده باشید، دیگر لازم نیست زن مطلّقة شما عدّه نگه دارد و بر شما واجب است که اوّلاً بدون خشونت و خصومت طلاق دهید و در ثانى با چیزى از مال ایشان بهره‌مند کنید... اگر زنان را قبل از آنکه عمل زناشویى انجام داده باشید، طلاق دهید، در صورتى که مهر براى ایشان معیّن کرده‌اید، تنها نصف مهر را مى‌برند. بعد از عمل زناشویی این مهر را به او کامل بدهید و به چیزى از مال آنان را بهره‌مند کنید؛ چیزى از مال که مناسب حال و شأن ایشان باشد» (طباطبائی، 1389، ج 16: 502).

در اسلام بیان شده که زنان پس از طلاق و بعد از مرگ شوهر، البتّه بعد از پایان رسیدن زمان عدّة خود می‌توانند شوهر کنند و از آن به عمل معروف هم یاد شده است: ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَیْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ:و هنگامی ‌که زنان را طلاق دادید و عدّة خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران (سابق) خویش، ازدواج کنند. اگر در میان آنان به طور پسندیده‌ای تراضی برقرار گردد﴾ (البقره/232).

علاّمه طباطبائی (ره) در مورد وضعیّت پس از طلاق می‌فرماید: «مراد از «بلوغ اجل» تمام شدن مدّت عدّه است و این آیه اشاره دارد به دادن اختیار به زنان پس از طلاق در کارهایى که مى‌کنند. پس اگر خواستند ازدواج کنند، مى‌توانند و خویشاوندان میّت نمى‌توانند او را از این کار بازدارند، به استناد اینکه در فامیل ما چنین چیزى رسم نیست؛ زیرا اینگونه عادات که اساس آنها جاهلیّت و کورى یا بخل و حسد است، نمى‌تواند حقّ زن را از او سلب کند، چون زنان خود صاحب اختیار مى‌باشند و این حقّ معروف و مشروع آنان است و در اسلام کسى نمى‌تواند از عمل معروف نهى کند» (طباطبائی، 1389، ج 2: 355).

از این مباحث می‌توان نتیجه گرفت که خداوند در سوره‌هایی که در آنها از طلاق صحبت شده، تأکید می‌کند که اگر لازم به جدایی بود، با روی خوش و با محبّت از یکدیگر جدا شوید و در هیچ جا تندی، خشونت و عصبانیّت را تجویز نمی‌کند.

هـ) مرگ

در اسلام بیان شده که زنان می‌توانند بعد از مرگ شوهرشان ازدواج کنند، البتّه به شرط گذراندن زمان عدّه و زنان از این عمل نهی نشده‌اند، بلکه از آن به عنوان عمل معروف هم یاد شده است و همچنین بیان شده است که بعد از مرگ هم با وصیّتی که می‌کنید، به فکر زنانتان باشید و آنان را با پرداختن هزینۀ گذراندن زندگی تا یک سال بهره‌مند سازید: ﴿وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاجٍفَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِی مَا فَعَلْنَ فِی أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ: و کسانی که از شما در آستانة مرگ قرار می‌گیرند و همسرانی از خود به‌ جا می‌گذارند، باید برای همسران خود وصیّت کنند که تا یک سال آنها را (با پرداختن هزینة زندگی) بهره‌مند سازند، به شرط اینکه آنها (از خانة شوهر) بیرون نروند (و اقدام به ازدواج مجدّد نکنند) و اگر بیرون روند، (حقّی در هزینه ندارند، ولی) گناهی بر شما نیست نسبت به آنچه دربارة خود به شایستگی انجام می‌دهند﴾ (البقره/240).

نظر علاّمه طباطبائی (ره) در مورد تأمین مخارج برای زن پس از مرگ شوهر می‌فرماید: «این آیة شریفه به مردان سفارش مى‌کند که براى همسران خود وصیّتى کنند و مالى معیّن نمایند که بعد از مرگشان به ایشان بدهند؛ مالى که کفاف مخارج یک سال ایشان را بدهد، بدون اینکه از خانه‌هاى خود خارج شوند. چیزى که هست، از آنجا که این تعیین مال، حقّ زنان است و حق چیزی است که هم مى‌توان آن را استیفا کرد و هم از آن صرف نظر نمود، لذا مى‌فرماید: اگر زنان شوهرمرده در این مدّت از خانة شوهر بیرون شدند، دیگر شما ورثة شوهر تقصیرى در ندادن آن مال ندارید و یا اگر خواستند به شایستگی شوهر کنند، دیگر شما مسئول نیستید» (طباطبائی، 1389، ج 2: 370).

﴿وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًافَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا فَعَلْنَ فِی أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ:و کسانی که از شما می‌میرند و همسرانی باقی می‌گذارند، باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند (و عدّه نگه دارند) و هنگامی‌که به آخر مدّت خود رسیدند، گناهی بر شما نیست که هر چه می‌خواهند، دربارة خودشان به صورت شایسته انجام دهند (و با مرد دلخواه خود ازدواج کنند)﴾ (البقره/234).

نظر علاّمه طباطبائی (ره) در مورد دادن اختیار به زنان در کارهایى که پس از مرگ شوهر و اتمام عدّه می‌خواهند انجام دهند این است که: «اگر زنان پس از مرگ شوهر و اتمام عدّه خواستند ازدواج کنند، مى‌توانند و خویشاوندان میّت نمى‌توانند او را از این کار باز بدارند، به استناد اینکه در فامیل ما چنین چیزى رسم نیست؛ زیرا اینگونه عادت‌ها که اساس آنها جاهلیّت،کورى، بخل یا حسد است، نمى‌تواند حقّ زن را از او سلب کند، چون زنان خود صاحب اختیار مى‌باشند و این حقّ معروف و مشروع آنان است و در اسلام کسى نمى‌تواند از عمل معروف نهى کند» (طباطبائی، 1389، ج2: 363).

﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَکْنَنتُمْ فِی أَنفُسِکُمْعَلِمَ اللَّـهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَلَـکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَن تَقُولُوا قَوْلًا مَّعْرُوفًاوَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکَاحِ حَتَّى یَبْلُغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ: و گناهی بر شما نیست که به کنایه (از زنانی که همسرانشان مرده‌اند،) خواستگاری کنید و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید). خداوند می‌دانست شما به یاد آنها خواهید افتاد، ولی پنهانی با آنها قرار زناشویی نگذارید، مگر اینکه به شیوة پسندیده‌ای (و به کنایه) اظهار کنید. (در هر حال) اقدام به ازدواج ننمایید تا عدّة آنها سرآید﴾ (البقره/235).

نظر علاّمه طباطبائی (ره) در مورد این آیه چنین است ک کلمة «اکنان» به معناى پنهان کردن و پوشاندن است، امّا نه هر پوشاندنى. این اکنان به معناى پوشاندن در دل است؛ یعنی اسرار نهفته در نفس و مراد از آیة مورد بحث این است که در مورد خواستگارى مانعى نیست از اینکه شما به کنایه سخنى بگویید و خواستة خود را به کنایه بفهمانید و یا در امر زن مورد نظرتان امورى را در قلب پنهان بدارید که بعد از چند صباح دیگر که فلان زن از عدّه بیرون مى‌آید، از او خواستگارى خواهم کرد و یا مثلاً آرزو کنید که کى مى‌شود من به وصل او نایل شوم؟!

علاّمه (ره) در تفسیر این جمله مى‌فرماید: «اینکه گفتیم در خواستگارى و تعریض اشکالى نیست، براى این است که به یاد زنان بودن امرى است مطبوع طبع شما مردان و خدا هرگز از چیزى که غریزة فطرى و نوع خلقت شماست، نهى نمى‌کند، بلکه آن را تجویز هم مى‌کند﴾ (طباطبائی، 1389، ج2: 365).

نتیجه‌گیری

از مهم‌ترین یافته‌های این تحقیق که از تحلیل محتوای کیفی آیات ارتباطی قرآن کریم با تکیه بر تفسیر المیزان انجام گرفت، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد. ابتدا به 3 نوع ارتباط در خانواده اشاره شد: ارتباط بین زن و شوهر، ارتباط والدین با فرزندان، ارتباط فرزندان با والدین. آنگاه پس از بررسی این سه نوع ارتباط، به وظایف هر کدام از این گروه‌ها در قبال هم پرداخته شد. علاّمه (ره) در مورد اولویّت خدا بر همه چیز می‌فرماید: «به حق شهادت دهید، هرچند که بر خلاف نفع شخصیّت شما، یا منافع پدر و مادرتان و یا خویشاوندانتان باشد. پس زنهار که علاقة شما به منافع شخصی و محبّتى که نسبت به والدین و خویشاوندان خود دارید، شما را بر آن بدارد که شهادت را، یعنى آنچه را که دیده‌اید، تحریف کنید ویا از اداء آن مضایقه نمایید. پس مراد از اینکه شهادت بر ضرر شما و یا ضرر والدین و خویشاوندان باشد، این است که آنچه را که دیده‌اید اگر بخواهید در مقام اداء بدون کم و کاست بگویید، به حال شما ضرر داشته باشد و یا به منافع والدین و خویشاوندان شما لطمه بزند» (طباطبائی، 1389، ج 5: 176).

قرآن کریم.
ارفع، سیّد کاظم. (1379). خانواده در مکتب قرآن و اهل بیت (ع). تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
بهشتی، احمد. (1377). خانواده در قرآن. قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌ حوزة علمیّة قم.
ساروخانی، باقر. (1379). بررسی روابط انسانی در خانواده‌های تهران. تهران: طرح پژوهشکدة خانواده.
طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (1389). تفسیر المیزان. قم: نشر بنیاد علمی‌ و فکری علاّمه طباطبائی.
فرانکفورد، چاوا و دیوید نچمیاس. (1381). روشهای پژوهش در علوم اجتماعی. ترجمة فاضل لاریجانی و رضا فاضلی. تهران: سروش.
فرهنگی، علی‌اکبر. (1379). ارتباطات انسانی. تهران: انتشارات خدمات فرهنگی رسا.
قرائتی، محسن. (1390). دقایقی با قرآن. تهران: انتشارات ستاد اقامة نماز.
ــــــــــــــ . (1376). تفسیر نور. تهران: انتشارات مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
مجلسی، محمّدباقر.  (1363). بحارالأنوار. ترجمة محمّدباقر موسوی همدانی. تهران: انتشارات کتابخانة مسجد ولی‌عصر (عج).
نوری همدانی، ‌حسین. (1391). جایگاه بانوان در اسلام. تهران: انتشارات مهدی موعود (عج).